Thursday 7 September 2017

اربعین و سته میه

منکو تنکری کو چنداکورالغ اولوس ننگ تالوی نونک خان یرلغمز
این مثالیست بنزدیک پاپاء کلان فرستاده شد بداند و معلوم کند ما نبشت دو زفان ولایتهاء کرل کنکا ش کردست اوتک ایلی بندگی فرستاده از ایلچیان شما شنوده آمد و اگر سخن خویش برسید توکی پاپاء کلان با کرل لان جمله بنفس خویش بخدمت ما بیائید هر فرمان یاساء کی باشد آن وقت بشنوانیم.
دیگر گفتهاید کی مرا در شیلم درآی نیکو باشد خویشتن مرا دانا کردی اوتک فرستادی این اوتک ترا معلوم نکردیم دیگر سخن فرستادی «ولایتهای مجار و کرستان را جمله گرفتیت مرا عجب میآید ایشان را گناه چیست ما را بگوید» این سخن ترا هم معلوم نکردیم - فرمان خدای را چنگیز خان و قاآن هر ئو شنوانیدن را فرستاد - فرمان خدای را اعتماد نکردهاند هم چنان که سخون توایشان نیز دل کلان داشتهاند – گردن کشی کردهاند – رسولان ایلچیان ما را کشتند – آن ولایتها مردمان را خدای قدیم کوشت و نیست گردانید – جز از فرمان خدای کسی از قوت خویش چگونه کوشید چگونه گیرد – مگر تو همچنان میگوئی که من ترسایم خدای را میپرستم زاری میکنم مییابم – تو چه دانی که خدای که را میآمورزد، در حق که مرحمت میفرماید – تو چگونه دانی که همچنان سخن میگوئی - بقوت خدای آفتاب بر آمدن و تا فرو رفتن جمله ولایتها را ما را مسلم کرد است میداریم - جز از فرمان خدای کسی چگونه تواند کرد – اکنون شما بدل راستی بگوئید کی ایل شویم کوچ دهیم - تو بنفس خویش بر سر کرل لان همه جمله یک جای بخدمت و بندگی ما بیائید - ایلی شما را آنوقت معلوم کنیم و اگر فرمان خدای نگیرید و فرمان ما را دیگر کند شما را ما یاغی دانیم همچنان شما را معلوم میگردانیم و اگر دیگر کند آنرا ما میدانیم خدای داند - فی اواخر جمادی الاخر سنه اربعه
اربعین و سته میه

No comments:

Post a Comment